
درباره ما |
خوشششش اومديييين نانازاي من.اميدوارم ازوبلاگم خوشتون بيا.موضوع وب من آزاده وهرچي تودلمه ريختم توش.ميخوام خوشتون بياد.ايشالا....
|
 |
جستجو |
"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!
|
|
بیا درکش کنیم! |
موضوع:
<-CategoryName-> |
مردی با خود زمزمه کرد:خدایابامن حرف بزن،یک سار شروع به خواندن کرد.اما مرد نشنید.فریاد بر آورد:خدایابامن حرف بزن،آذرش در آسمان غرید.اما مرد گ.ش نکرد.مرد به اطراف خود نگاه کردوگفت:خدایا بگذار تو راببینم.ستاره ای درخشید.امامردندید.مرد فریاد کشید:یک معجزه به من نشان بده.یک نوزاد متولد شد.اما مرد توجه نکرد.پس مرد در نهایت یاس فریادزد:خدایا مرالمس کن تابدانم اینجاحضور داری.درهمین زمان خدا پایین آمد ومردرالمس کرد.اما مرد پروانه را پراند وبه راهش ادامه داد.بچه ها هرچی تو محیط اطرافمون میبینیم.نشانه عبرت خداشناسی هستش.ولی ساده میپندایمشان."""رنگ شب"""
|
نوشته شده توسط
:آلييس | لينک ثابت
|دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:,|
|
|
|
موضوعات |
|
 |
آمار سایت |
كاربران آنلاين:
نفر
تعداد بازديدها:
RSS
|
 |
کد های جاوا |
|
 |
|